نام
نویسه گردانی:
NAM
نام . [ مِن ْ ] (ع ص ) نما المال نموا، زاد و کثر، فهو نام . نماالانسان ، سمن ، فهو نام . (معجم متن اللغة). رجوع به نامی شود.
واژه های همانند
۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
نام برآمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نامدار شدن و شهرت گرفتن نام . (از آنندراج ). شهره شدن . شهرت یافتن . علم شدن . مشهور و سرشناس ...
نام برآوردن . [ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (از ناظم الاطباء).نامدار شدن . شهرت گرفتن . (از آنندراج ) : هرکه در مهتری گذارد گام زین دو نا...
نام برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نام ستردن : گران جان را نباشد هیچ نسبت با سبکروحان نگین را میشود قالب تهی گر نام بردارند. بیدل (از آن...
نام درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (ناظم الاطباء). نام برآوردن . شهرت یافتن . بلندنام شدن . نام درکردن .
نام گستریدن .[ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) شهرت حاصل کردن . (ناظم الاطباء). شایع شدن . رواج یافتن . مشهور گشتن : به خوبی ز تو گستریده ست نام به ...
نام گرداندن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) نام تغییر دادن . (از آنندراج ). نام عوض کردن . رجوع به نام تغییر دادن شود : ترسد که نام و ننگ به زشتی ...
نام گم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فراموش کردن . از یاد بردن . ترک گفتن . وانهادن : نه خاقانیم نام گم کن مراکه شد نام و ننگی که من ...
نام گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر نام دادن . اسم عوض کردن . (ناظم الاطباء).
صَلب نام زنانه. (شُعار ادبی واهی) بر دار کشیدن نام زنانه. رجوع شود به صَلب.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.