اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نان

نویسه گردانی: NAN
نان . (اِ) (درخت ...) درخت نان یا شجرةالخبز ۞ . از گیاهان مناطق استوائی است و ساقه ای کلفت و میوه هایی درشت دارد، میوه ٔ این درخت را می پزند و چون نان می خورند، چوب این گیاه برای ساختن کاغذ به کار می رود و همچنین شیره ٔصمغمانندی دارد که برای ساختن چسب مورد مصرف است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نان مخور. [ م َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) آنکه کمتر از لزوم خرج کند. ممسک . لئیم . (منتهی الارب ). || تنگ دست . (ناظم الاطباء). رجوع به نان ن...
نان کوری . (حامص مرکب ) کفران . نمک ناشناسی . رجوع به نان کور شود. || لئامت . خست . دنائت .
نان شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) نان شناس و خدانشناس ، کنایه از عیال و اولاد است .
نان نخور. [ ن َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) ممسک .لئیم . پست . که دارد و نمیخورد. که بغایت ممسک است . که نان خودش از گلویش پائین نمیرود از غای...
نان وقف . [ ن ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نانی که در راه خیرات دهند. (ناظم الاطباء) : آن را که سیرت خوش و سرّی است با خدابی نان وقف ...
نان و آب . [ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )طعام و شراب . || مجازاً، منفعت . درآمد.- نان و آبی نداشتن ؛ بی فایده بودن : این کار نان و آبی ن...
نان گلاچ . [ ن ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی کلاج است و آن حلوائی باشد که عربان قطایف گویند. (برهان قاطع). نام حلوائی که به ت...
12 قرص نان که هر سبت بر روی محراب خیمه ( کتاب مقدس) و همچنین بعد از آن در معبد اورشلیم قرار داده میشده و توسط کاهنان به خدا تقدیم می شده است.
نان رسانی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) نان دهی . پهلوداری . عمل نان رسان . رجوع به نان رسان و نان رساندن شود.
نان رباط. [ ن ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نانی که به خانقاه میدهند. (ناظم الاطباء) : نان رباط و لقمه ٔ دریوزه گو مباش .سعدی .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۱ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.