اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نان

نویسه گردانی: NAN
نان . (اِ) (درخت ...) درخت نان یا شجرةالخبز ۞ . از گیاهان مناطق استوائی است و ساقه ای کلفت و میوه هایی درشت دارد، میوه ٔ این درخت را می پزند و چون نان می خورند، چوب این گیاه برای ساختن کاغذ به کار می رود و همچنین شیره ٔصمغمانندی دارد که برای ساختن چسب مورد مصرف است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نان پرورد. [ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) نان پرورده . نعمت خواره . مورد انفاق و اطعام .- نان پرورد کسی بودن ؛ به نان و نمک او پرورده و بزرگ شدن ...
نان بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) چسبانیدن خمیر به دیوار تنور. دوسانیدن نان به دیوار تنور. || کنایه از آرمیدن با زن : تنوری گرم دید و نا...
درخت نان . [ دِ رَ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درخت گرمسیری از نوع آرتوکارپوس ۞ که میوه ٔ آن غذای عمده ٔ مردم نواحی استوائی اقیانوس ...
سیمین نان . (اِ مرکب ) کنایه از بدر که ماه شب چهارده باشد. (آنندراج ). ماه شب چهارده . (ناظم الاطباء).
باریک نان .(اِ مرکب ) یک نوع نانی است که با آرد برنج و دراز وبشکل تقریباً بیضی درست می کنند. (یادداشت مؤلف ).
فوطه ٔ نان . [ طَ / طِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جامه ای که بالای خوان می اندازند. (آنندراج ). پارچه ای که بالای خوان می اندازند. (فرهنگ...
نام و نان . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جاه و مال . مکنت و ثروت : ای من ز دولت تو شده مردم وز جاه تو رسیده به نام و نان . فرخی .همه ...
نان و شراب (به ایتالیایی: Vino e pane) رمانی اثر اینیاتسیو سیلونه، نویسندهٔ ایتالیایی است. این رمان زمانی نوشته شد که سیلونه در تبعید دولت بنیتو موسول...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نان و نمک . [ ن ُ ن َ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نعمت : باﷲ بنان و نمک او که جهان نیزجز خون جگر یک شکم سیر نخورده ست . انوری .- بهمان ن...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۱ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.