نان دادن . [دَ ] (مص مرکب ) روزی دادن . رزق رساندن . با بذل و بخشش معاش اطرافیان و زیردستان را تأمین کردن . روزی رساندن . موجبات معیشت دیگران فراهم کردن
: به فضل و خوی پسندیده جست باید نام
دگر به دادن نان و به بذل کردن زر.
فرخی .
و امیرک بیهقی را با خود برد و نان داد. (تاریخ بیهقی ).
آنکه او از آسمان باران دهد
هم تواند کو به رحمت نان دهد.
مولوی .
مخور هول ابلیس تا جان دهد
همان کس که دندان دهد نان دهد.
سعدی (بوستان چ یوسفی ص 149).
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درویش شبخانه ساخت .
سعدی .