نای . (اِخ )
۞ نام قلعه ای است . (جهانگیری ). دزی بود که مسعود در آنجا دربند بود. (فرهنگ خطی ). نام قلعه ای که مسعودسعد در آن قلعه محبوس بوده . (برهان قاطع)
: تا ببینی که به یک سال کند
پر ز دینار و درم قلعه ٔ نای .
فرخی .
ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ را
چو شاه شرق ز گنج ملوک قلعه ٔ نای .
فرخی .
قلعه ٔ نای سومین زندان مسعودسعد است و در آن سه سال زندانی بوده است و حبسیات او در وصف نای و رنج زندان از شاهکارهای شعر فارسی است ، از جمله
:چون نای بینوایم از این نای بینوا
شادی ندید هیچکس از نای بینوا.
مسعودسعد.