نای
نویسه گردانی:
NAY
نای . (اِخ ) از دهات دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر است و در 14 هزارگزی شمال شرقی کاشمر و 6 هزارگزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ عمومی مشهد به کاشمر. در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 674 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نای . (اِمص ) فخر. مباهات . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). و نائیدن مصدر آن است ، یعنی مباهات کردن . (آنندراج ) (انجمن آرا).
نای . (اِ) نیی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان قاطع). چوبی میان تهی که آن را می نوازند. (آنندراج ). نی که آن را نواز...
نای . (اِخ ) ۞ نام قلعه ای است . (جهانگیری ). دزی بود که مسعود در آنجا دربند بود. (فرهنگ خطی ). نام قلعه ای که مسعودسعد در آن قلعه محبوس ب...
نأی . [ ن َءْی ْ ] (ع مص ) دور گشتن از چیزی . (از منتهی الارب ). مفارقة. بُعد. (معجم متن اللغة). || (اِ) نأی و نؤی و نئی و نُؤی ̍؛ جویچه ...
نانای نای . (اِ) در زبان شیر خوارگان و خردسالان ، رقص . رقصیدن . || کلمه ای که با آن شیرخوارگان و اندک سالان را رقصانند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نای زن . [ زَ ] (نف مرکب ) نئی . نینواز. (آنندراج ). نی زن . (ناظم الاطباء).قصاب . قاصب . (منتهی الارب ). زمار. زامر : کبک ناقوس زن و شارک سنتور...
نای زنی . [ زَ ] (حامص مرکب ) نی زنی . شغل و عمل نی زن . (ناظم الاطباء). قصابة. (منتهی الارب ). نی نوازی . نی نواختن . نای زدن .
نای سار. (اِ مرکب ) در کرمان ، کَوَل . تنبوشه های بزرگ قنات را گویند. (یادداشت مؤلف ). ناسار. رجوع به ناسار شود.
نای لوش . (اِ) نای لوس . رجوع به نایلوس شود.