اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نبرد کردن

نویسه گردانی: NBRD KRDN
نبرد کردن . [ ن َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جنگ کردن . جنگیدن :
وآن را که روزگار مساعد شد
با ناوکی نبرد کند سوزنش .

ناصرخسرو.


حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
بنده ایم ار صلح خواهی کرد با ما یا نبرد.

سعدی .


- نبرد کردن باکسی ؛ در تداول ، یک ودو کردن با او. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.