نثار
نویسه گردانی:
NṮAR
نثار. [ ن ُ ] (ع اِ) آنچه نریزد از هر چیزی و پراکنده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنچه از زر و گوهر که پاشیده شود. (غیاث اللغات از کشف اللغات ). ریختنی که بر سر عروس و جز آن ریزند. (آنندراج از بهار عجم ).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
وی نسار. [ وِ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج است . 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
نصار پاشا. [ ن َص ْ صا ] (اِخ ) (الَ ...) محمد، بای محبوب تونس است ، به سال 1885 م . ولادت یافت و در 1906 به سلطنت رسید وتا سال وفاتش (1922...
قصبه نصار. [ ق ُ ب َ ن َص ْ صا ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش معمره ٔ شهرستان آبادان در جنوب خاوری شهر آبادان و کنار شطالعرب . آب آن 6 م...
چشمه نسار. [ چ ِم ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قبادی بخش ثلات شهرستان کرمانشاه که در 12 هزارگزی شمال بیله تاب واقع است . کوهستانی و ...
کلکان نسار. [ ک َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلواراست که دربخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
نسار عمرانی . [ ن ِ رِ ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، در 28هزارگزی جنوب شرقی چرداول و 9هزارگزی ر...
قاسم آباد وی نسار. [ وِ ن ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان نجف آباد شهرستان بیجار. در 24000گزی شمال باختری بیجار کنار رودخانه ٔ قزل اوزان وا...