اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نثار شدن

نویسه گردانی: NṮAR ŠDN
نثار شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ](مص مرکب ) افشانده شدن . (ناظم الاطباء) :
ای دریغا اشک من دریا بُدی
تا نثار دلبر زیبا شدی .

مولوی .


- جواهرنثار تحقیق شدن ؛ بیان کردن چیز راست و حقیقت گفتن . (ناظم الاطباء).
|| کشته شدن . (ناظم الاطباء). || قربان شدن . فدا شدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.