اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نجات

نویسه گردانی: NJAT
نجات . [ ن ِ ] (اِخ ) عبدالعالی (یا عبدالعال ) (میر...) ۞ ، فرزند میر محمدمؤمن حسینی . از شاعران قرن دوازدهم هجری [ معاصر با حزین و نصرآبادی ] و از منشیان و مستوفیان بنام عهد صفوی است . وی مدتی سمت کتابداری در کتابخانه ٔ شاه سلطان حسین صفوی داشته و به عقیده ٔ آذر «نستعلیق را خوب می نوشته و شعر بسیار هم میگفته که قابل هیچ تذکره ای نیست و لطیفه های بی مزه موزون کرده »، اما به نظر نصرآبادی که خود معاشر و مصاحب وی بوده است «بغایت فانی مشرب و درویش است ، به وفور اخلاق حمیده آراسته ... هیچ گاه بی جذبه ٔ محبتی و چاشنی دردی نیست ». او راست :
ای زهد سالهاست که شرمنده ٔ توام
گر عاشقی امان بدهد بنده ٔ توام .
میخواست سوی من نگرد سوی خویش دید
خود نوش کرد شربت بیمار خویش را.
شب از فغان همه ٔ خلق را ز خواب برآرم
برای آنکه تو را هیچکس به خواب نبیند.
به من دشنام زیر لب دهی اما نمیدانی
که من هم هر نفس قربان شوم ها زیر لب دارم .
لباس سرمه ای ای کعبه ٔ نگاه مپوش
به مرگ من که دگر جامه ٔ سیاه مپوش .
رسا افتاده لطف آن لب میگون به مشربها
به غیر از بوسه حرفی نیست عاشق را برآن لب ها
به گاه گریه پنهان است ازبهر تماشایش
به هر اشکم نگاهی چون نظر در سیر کوکب ها.
از لعن بر یزید عیان شد که شیعه را
آزادی از جحیم به یک آب خوردن است !
(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 431) (ریحانة الادب ج 4 ص 166) (آتشکده ٔآذر چ شهیدی ص 209) (تذکره ٔ حزین ص 62) (قاموس الاعلام ج 6) (روز روشن ص 682). و نیز رجوع به تاریخ ادبیات اته ص 199 و تذکره ٔ سرخوش ص 113 و مجله ٔ ارمغان سال 15 ص 180 و 181 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نجات . [ ن َ ] ۞ (ع اِمص ) رهائی . خلاصی . آزادی . (ناظم الاطباء). رستگاری . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (دهار). رستن . (فرهنگ ...
نجات . [ ن ِ ] (اِخ ) محمدحسین (میرزا...)، ملقب به معین الاسلام . از متأخرین شعر است . وی داستان بوزاسف و بلوهر را بعنوان «کلید بهشت » به نظ...
نجات‌غریق. [نِ غ]. (ا. مرکب، ا. فاعل). شناگری کامل که برای حفظ جان ها در آب آموزش‌های تخصصی دیده‌ است. انواع نجات غریق: • نجات غریق در دریا • نجات غری...
نجات غریق یا غریق نجات؟ نجات غریق یا غریق نجات نجات غریق یا غریق نجات نجات‌غریق به ناجی یا نجات‌دهنده شخصی گفته می‌شود که در حال غرق شدن است. این شخص ...
روح نجات. [نِ]. (ا. مرکب، ترکیب وصفی). منجی روح، نجات دهنده روح، آنکه موجب نجاح و فلاح روح شود. رستگاری بخش. در انگلیسی: Save soul، Savesoul
چتر نجات . [ چ َ رِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ چتری که بوسیله ٔ آن از هوا بزمین فرودآیند. چتر مخصوصی که خلبانان یا مسافران هواپیما هن...
روز نجات . [ زِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . || روز خلاص از دست دشمن . (شرفنامه ٔ منیری ).
نجات بخش . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (نف مرکب ) رهاننده . منجی .
نجات نامه . [ ن َ / ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ آزادی . نامه ٔ خلاصی . برات آزادی . فرمان خلاص و رهائی : زین ده که نجات نامه دارم نه جا...
نجات آباد. [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس ، در 110 هزارگزی شمال طبس و 6 هزارگزی راه دستگردان به یخاب ، ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.