نحس
نویسه گردانی:
NḤS
نحس . [ ن َ ح َ ] (ع مص ) بداختر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نحوسة. نحاسة. (اقرب الموارد). نحس شدن . منحوس گشتن .
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نحص . [ ن َ ] (ع ص ) خر ماده ٔ نازاینده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (مص ) ادا کردن حق کسی را.(از ناظم الاطباء) (از اقرب...
نحص . [ن ُ ] (ع اِ) بن کوه ، و روی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسما).- اصحاب نحص الجبل ؛ قتلای ...
نهس . [ ن َ ] (ع مص ) به دندان پیشین گرفتن و گزیدن گوشت راو برکندن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). به دندان پیشین گزید...
نهس . [ ن ُ هََ ] ۞ (ع اِ) مرغی است که گنجشک را شکار کند. (منتهی الارب ). پرنده ای است شبیه صرد، جز اینکه ملمع نیست ۞ . دُمش را تکان می...