نداء
نویسه گردانی:
NDʼʼ
نداء. [ ن ِ ] (ع اِ) بانگ . (مجمل ). صوت . آواز.صوت مجرد. مجرد آواز. نُداء. (المنجد). || دعاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). نُداء. (المنجد). || اذان . (یادداشت مؤلف ).
- حرف نداء . رجوع به حروف و حرف ندا شود.
- نداء غیبی (غیب ) ؛ آوازکه نبی یا ولیی شنود از غیب . (یادداشت مؤلف ).
|| (مص ) کسی را خواندن . (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (زوزنی ). مناداة. (زوزنی ) (المنجد). آواز دادن . آواز کردن . صدا زدن . بانگ دادن . (اقرب الموارد). مناداة. (منتهی الارب ). || با کسی در انجمن نشستن . || پیشی جستن بر کسی در مفاخره . غلبه کردن بر کسی در تفاخر. || آواز دادن کسی را. || آشکار کردن راز را. || دیدن و دانستن چیزی . (از المنجد). در تمام معانی رجوع به مناداة شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دل من حوصله کن،داد زدن ممنوع است.
کم کن گِله،فریاد زدن ممنوع است.
بین این قوم که هرکار ثوابی ست کباب.
دلِ دلسوخته را باد زدن ممنوع است.
تیشه بر ری...
یکی از دهها تن از افرادی بود که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ (۲۰ ژوئن ۲۰۰۹) در محلهٔ امیر آباد ته...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.