نذیر
نویسه گردانی:
NḎYR
نذیر. [ ن َ ] (اِخ ) محمد طبیب ، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است . او راست :
چون غنچه به رخ نقاب بستی
صد خار به سینه ام شکستی
اقلیم دلم تمام بگرفت
زلف تو، زهی درازدستی
کشتی چو مرا به جورباری
از سرزنش رقیب رستی .
رجوع به صبح گلشن ص 514 و قاموس الاعلام ج 6 شود.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بی نظیر. [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + نظير) بی مثل .بی مانند. نادر. بی همتا. (ناظم الاطباء) : ای بی قیاس و دولت تو چون تو بی قیاس ای بی نظیر و ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بنی نضیر ، قبیلة یهود ساکن در مدینه تا نخستین سالهای هجرت و نام یکی از غزوات پیامبر در سال چهارم هجری . قبیلة بنی نضیر پیش از ظهور اسلام در یثرب (مدین...
دشت نظیر. [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و ارزن و ل...
نظیر مشهدی . [ ن َ رِ م َ هََ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری قمری و معاصر نظیری نیشابوری است . وی ابتدا نظیری تخلص داشته و«به سال ۞...
مراعات نظیر. [ م ُ ت ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ در بدیع، مراعات النظیر یا مراعات نظیر یا صنعت تناسب آن است که شاعر یا نویسنده در شع...
غزوه ٔ بنی نضیر.[ غ َزْ وَ ی ِ ب َ ن َ ] (اِخ ) رجوع به بنی نضیر شود.