اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نر

نویسه گردانی: NR
نر. [ ن َ ] (اِخ ) نام پدر سام است و او را نریم و نریمان هم میگویند. (برهان قاطع) (از جهانگیری ) (از نظام ). مخفف نریمان = نیرم است به معنی نرمنش . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
تو آن پادشاهی که گر زنده بودی
زمین بوسه دادی تو را سام ِ بِن نر.

ازرقی هروی (از جهانگیری و رشیدی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اشتر نر. [ اُ ت ُ رِ ن َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) جَمَل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
نر و لاس . [ ن َ رُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) بندگشاد. کام و زبانه . (یادداشت مؤلف ).- نر و لاس شدن ؛ جفت گیری کردن . (یادداشت مؤلف ).
نر و ماده . [ ن َ رُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نرماده . لولب . (مهذب الاسماء).
آلت و تناسل واژه هایی عربی و نر پارسی می باشد و پارسی جایگزین، اینهاست: نرینگی narinegi، نیمور nimur، وسه vasse (پارسی نو)، آبار ãbâr، کیر kir (پهلوی)...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.