اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نرم گفتن

نویسه گردانی: NRM GFTN
نرم گفتن . [ ن َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ملایم گفتن . سخن به ملایت گفتن . باشرم و ادب سخن گفتن . مقابل درشتی کردن :
اگر نرم گوید زبان کسی
درشتی به گوشش نیاید بسی .

فردوسی .


بدو گفت خاقان برو پیش اوی
سخن هرچه باید همه نرم گوی .

فردوسی .


چو پرسدت پاسخ ورا نرم گوی
سخن ها به آزرم و باشرم گوی .

فردوسی .


چو نرم گویم با تومرا درشت مگوی
مسوز دست جز آن را که مر تو را برهود.

ناصرخسرو.


|| آهسته گفتن . زیرلب گفتن :
خردمند را سر فروشد ز شرم
شنیدم که می رفت و می گفت نرم .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.