اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نرم گوی

نویسه گردانی: NRM GWY
نرم گوی . [ ن َ ] (نف مرکب ) نرم گو. نرم زبان . نرم گفتار. باادب :
درشتی ز کس نشنود نرم گوی
سخن تا توانی به آزرم گوی .

فردوسی .


چو کافور موی و چو گلبرگ روی
دل آزرم جوی و زبان نرم گوی .

فردوسی .


پس آنگاه با هندوی نرم گوی
به سوگند و پیمان شد آزرم جوی .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.