اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نره

نویسه گردانی: NRH
نره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِخ ) نر. نام پدر سام . (ناظم الاطباء). نام پدر سام است که جد رستم بود و او را نریم و نریمان نیز خوانند. (جهانگیری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نره . [ ن َ رَ / رِ / ن َرْ رَ / رِ ] (ص ، اِ) از: نر + هَ (پسوند اتصاف ). نرک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم ا...
نره . [ ن َ رَ / رِ ] (ص ) بیزار. (یادداشت مؤلف ). || (اِ) در اصطلاح بنایان ، آجر و خشت و مانند آن که به قطر آن را به زمین فروبرند از سوئی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نره. [نَ رّۀ] (ا. ص.). نر؛ قوی؛ تنومند (در ترکیب با نام حیوانات): نره‌شیر، نره‌خر. چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالان در آیند در وی دلیر ... ادیب المم...
نره. [نَ رِّ] (ا. ص.). نر؛ قوی؛ تنومند (در ترکیب با نام حیوانات): نره‌شیر، نره‌خر. نره گاو، نره وال. نره خرس.
نره کشی . [ ن َ رَ / رِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) در اصطلاح بنایان ، چیدن آجر به قطر در کنار مرزهای باغچه و جز آن . (یادداشت مؤلف ).
نره ٔ آب . [ ن َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موج آب . کوهه ٔ آب . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). خیزآب . (انجمن ...
نره برآوردن . [ ن َرْ رَ / رِ ب َ وَدَ ] (مص مرکب ) اخته کردن . خصی کردن . || از غلاف بیرون کردن فحل نری خود را. (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.