اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نزار

نویسه گردانی: NZʼR
نزار. [ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از آبادیهای شهرستان گرگان است و به جای «آرخ » برگزیده شده است . (لغات فرهنگستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نضار. [ ن ِ ] (اِخ ) بنت محمدبن یوسف ام العز، نویسنده و شاعره ٔ مصری است ، درسال 702 تولد یافت و به 730 هَ . ق . درگذشت . رجوع به الاعلام زر...
نظار. [ ن ُظْ ظا ] (ع ص ، اِ)بینندگان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تماشاچیان . (ناظم الاطباء). ج ِ ناظر. رجوع به ناظر شود : به دشت برشد روزی ب...
نظار. [ ن ِ ] (ع اِمص ) دانائی . (منتهی الارب ). حذق . نظارة. (المنجد). || دریافتگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراست . (المنجد)(ناظم الاط...
نظار. [ ن َظْ ظا ] (ع ص ) شدیدالنظر. (المنجد). صیغه ٔ مبالغه است از نظر. (از اقرب الموارد). || فرس نظار: اسب چالاک تیزخاطر بلنداطراف . (منتهی...
نظار. [ ن َ ] (از ع ، ص ) مخفف نظاره به معنی تماشاگر : بر سر آن جیفه گروهی نظاربر صفت کرکس مردارخوار. نظامی . || (اِمص ) نظر. تماشا. نظارة : ...
نظار. [ ن َ رِ ] (ع اِ فعل ) چشم دار!. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). منتظر باش . (ناظم الاطباء). اسم فعل است به معنی فعل امر یعنی : انتظر، م...
نظار. [ ن َظْ ظا ] (اِخ ) ابن هشام [ یا هاشم ]بن حارث الحذلمی الفقعسی ، از قبیله ٔ بنی اسدبن خزیمة و شاعر اسلامی است ، او راست :یقولون هذی ام...
انجمن نظار. [ اَ ج ُ م َ ن ِ ن ُظْ ظا ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به انجمن نظارت شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.