نزدیک کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقریب . ادناء. استدناء. پیش آوردن
: گوش را نزدیک کن کآن دور نیست
لیک نقل آن به تو دستور نیست .
مولوی .
|| تقرب دادن
: باید که جَلد باشی اندر کارها که من آگاهم از طاعت و تو را نزدیک کنم و برکشم و نیکوئی فرمایم . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).