نزع
نویسه گردانی:
NZʽ
نزع . [ ن ُزْزَ ] (ع ص ، اِ) غنم نُزَّع ؛ گوسپندان گشن خواه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ج ِ نازع ، به معنی غریب . (از المنجد). رجوع به نازع شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نزع . [ ن َ ] (ع اِمص ) حال جان کندن . (از منتهی الارب ). جان کندن . (غیاث اللغات ). حالت جان کندن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). دم با...
نزع . [ ن َ زَ ] (ع مص ) موی رفتگی هر دو جانب پیشانی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). برهنه گردیدن هر دو جانب پیشانی از موی . (ناظم الاطباء).
نزع . [ ن ُ زُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نَزوع . رجوع به نَزوع شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نذع . [ ن َ ] (ع مص ) زهیدن آب و برآمدن خوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نزا. [ ن َ ] (اِ) دیواری باشد عظیم سخت و بلند و یگانه که در پیش چیزی کشند. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). دیواری باشد مفرد که در پیش چی...
نزا. [ ن َ ](نف مرکب ) نازا. نزاینده . نازاینده . عقیم . سترون .
نزاء. [ ن َ ] (ع اِمص ) آلیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جفتک . جفته . لگد پراندن ستور. جفتک پراندن ستور. در المنجد و اقرب الموارد این کلمه به...
نزاء. [ ن ِ ] (ع اِمص ) برجستن نر برماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). وثب . (اقرب الموارد) (المنجد). نُزاء. اسم است نزو را. (...
نزاء. [ ن ُ ] (ع اِ) نوعی از بیماری گوسپند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آن دردی که بگیرد گوسفند را می سکیزد تا بمیرد. (مهذب ا...