نسار
نویسه گردانی:
NSAR
نسار. [ ن ِ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است از روزهای معروف عرب . (مرصع). نام جبال کوچکی است در عربستان یا آبی است بنی عامر را که در آنجا میان بنی ضبه و بنی تمیم جنگی واقع شد. (از مجمع الامثال میدانی ).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نسار. [ ن َ ] (اِ) نسر. در لهجه ٔ قمی : نسار ۞ (طرف سایه )، در اراک : نسر ۞ (جائی که کمتر آفتاب برسد)، در تهرانی : نسار ۞ (جنوب ). (از حاشیه...
نسار. [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیره ٔ بخش گیلان شهرستان شاه آباد، در 28 هزارگزی شمال گیلان و 2هزارگزی مغرب راه گیلان به سرپل ذهاب...
وی نسار. [ وِ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج است . 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
چشمه نسار. [ چ ِم ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قبادی بخش ثلات شهرستان کرمانشاه که در 12 هزارگزی شمال بیله تاب واقع است . کوهستانی و ...
کلکان نسار. [ ک َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلواراست که دربخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
نسار عمرانی . [ ن ِ رِ ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، در 28هزارگزی جنوب شرقی چرداول و 9هزارگزی ر...
قاسم آباد وی نسار. [ وِ ن ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان نجف آباد شهرستان بیجار. در 24000گزی شمال باختری بیجار کنار رودخانه ٔ قزل اوزان وا...
نثار. [ ن ِ ] (ع اِ) پراکندنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه نثار شود در عروسی برای حاضران از کعک وخبیص . (از اقرب الموارد). پولی که ...
نثار. [ ن ُ ] (ع اِ) آنچه نریزد از هر چیزی و پراکنده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنچه از زر و گوهر که پاشیده شود. (غیاث اللغات ...
نثار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا از شهرستان نهاوند،در 15 هزارگزی جنوب شرقی شهر نهاوند و دوهزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ نهاوند به مل...