نسیم . [ ن َ ] (اِخ ) بداق بیگ شاملوی استرآبادی ، متخلص به نسیم . از شعرای قرن یازدهم و از ملازمان حسین قلی خان حکمران هرات و معاصر با نصرآبادی است . در جوانی به اصفهان درگذشت و در مزار بابارکن الدین دفنش کردند. مؤلف روز روشن او را در معماگوئی ماهر دانسته است .
او راست :
خموشی فیض ها دارد سخن پرداز میداند
نخستین آنکه ساکت هیچگه ملزم نمی گردد.
دست گل چیدن کس نیست در اندیشه ٔ ما
غنچه ٔ ناخن شیر است گل بیشه ٔ ما.
(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 43).
و رجوع به نگارستان سخن ص
120 و روز روشن چ تهران ص
818 شود.