اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نصیحت کن

نویسه گردانی: NṢYḤT KN
نصیحت کن . [ ن َ ح َ ک ُ ] (نف مرکب ) نصیحت گوی . اندرزگو. که پند دهد. که بخوبی و صلاح وصواب راهنمائی کند. ناصح خیرخواه مشفق :
اگر مراد نصیحت کنان من این است
که ترک دوست بگویم تصوری است محال .

سعدی .


هر که به گفتار نصیحت کنان
گوش ندارد بخورد گوشمال .

سعدی .


من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی
حکیم را نرسد کدخدائی بهلول .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.