گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نضم نویسه گردانی: NḌM نضم . [ ن َ ] (ع اِ) گندم گرد و پر ۞ . (منتهی الارب ). گندم خوب و فربه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)(از متن اللغة). واحد آن نضمة است . (از متن اللغة). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه واژه معنی نظم طبیعی این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: سَهْجا (سنسکریت: سَهَجا) نظم کیانی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. نظم و نسق نظم و نسق . [ ن َ م ُ ن َ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نظم و ترتیب . آراستگی و استواری و انتظام .- بی نظم و نسق ؛ آشفته و نابسامان . نامنظم ... گردنان نظم گردنان نظم . [ گ َ دَ ن ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شعرای نامدار است . (برهان ) (آنندراج ). نظم و ترتیب نظم و ترتیب . [ ن َ م ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آراستگی . انتظام . سامان . || سخن منظوم : بماند سالها این نظم و ترتیب ز ما هر ذره خاک ... گردنکشان نظم گردنکشان نظم . [ گ َ دَ ک َ / ک ِ ن ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شاعران صاحب قدرت و شعرای نامدار و غرا باشد. (برهان ) : کس دانم ... نظم آرای شروان نظم آرای شروان . [ ن َ ی ِ ش َرْ ] (اِخ ) کنایه از خاقانی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نظم و نسق دادن نظم و نسق دادن . [ ن َ م ُ ن َ س َدَ ] (مص مرکب ) به سامان آوردن . منظم و مرتب کردن . فرق نظم و نثر در شعر قالب شعر نثر یا شعر منثور برای خودش تعریف دارد و قالب شعر نظم یا شعر منظوم نیز برای خودش تعریف دارد. در هر دو قالب می توان احساس را بیان کرد لذا فرقش... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود