اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نضم

نویسه گردانی: NḌM
نضم . [ ن َ ] (ع اِ) گندم گرد و پر ۞ . (منتهی الارب ). گندم خوب و فربه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)(از متن اللغة). واحد آن نضمة است . (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: سَهْجا (سنسکریت: سَهَجا)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظم و نسق . [ ن َ م ُ ن َ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نظم و ترتیب . آراستگی و استواری و انتظام .- بی نظم و نسق ؛ آشفته و نابسامان . نامنظم ...
گردنان نظم . [ گ َ دَ ن ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شعرای نامدار است . (برهان ) (آنندراج ).
نظم و ترتیب . [ ن َ م ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آراستگی . انتظام . سامان . || سخن منظوم : بماند سالها این نظم و ترتیب ز ما هر ذره خاک ...
گردنکشان نظم . [ گ َ دَ ک َ / ک ِ ن ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شاعران صاحب قدرت و شعرای نامدار و غرا باشد. (برهان ) : کس دانم ...
نظم آرای شروان . [ ن َ ی ِ ش َرْ ] (اِخ ) کنایه از خاقانی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
نظم و نسق دادن . [ ن َ م ُ ن َ س َدَ ] (مص مرکب ) به سامان آوردن . منظم و مرتب کردن .
قالب شعر نثر یا شعر منثور برای خودش تعریف دارد و قالب شعر نظم یا شعر منظوم نیز برای خودش تعریف دارد. در هر دو قالب می توان احساس را بیان کرد لذا فرقش...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.