اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نضیر

نویسه گردانی: NḌYR
نضیر. [ ن َ ] (ع اِ) زر. (غیاث اللغات ). زر و سیم . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نَضر. نُضار. نِضار. انضر. (المنجد). || (ص ) تازه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باآب . (آنندراج ). تازه و آبدار. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ).ناضر. نَضِر. (المنجد) (از اقرب الموارد). بانضرت . (یادداشت مؤلف ) شاداب . باطراوت . سرسبز :
ای لاَّل معنوی از نظم الفاظت نضید
وی ریاض خسروی از فیض الطافت نضیر.

سلمان ساوجی .


چشم دولت ز سواد قلمت گشته منیر
باغ دانش ز سحاب کرمت گشته نضیر.
رجوع به ناضر شود. || جمیل . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گویند: غلام غض نضیر، و هی : غضة نضیرة. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نظیر. [ ن َ] (اِخ ) امان اﷲ بیک زنگنه ٔ شیرازی ، متخلص به نظیر، از شاعران قرن سیزدهم هجری قمری و از شاگردان رفیق اصفهانی است . به سال 122...
نظیر. [ ن َ ] (اِخ ) نظیرالدین (مولانا...). از شاعران معماگوی عهد امیر علیشیر است . این معما به اسم «مقبول » از اوست :با من بیچاره آن مه بد ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بی نظیر. [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + نظیر) بی مثل .بی مانند. نادر. بی همتا. (ناظم الاطباء) : ای بی قیاس و دولت تو چون تو بی قیاس ای بی نظیر و ...
دشت نظیر. [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و ارزن و ل...
نظیر مشهدی . [ ن َ رِ م َ هََ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری قمری و معاصر نظیری نیشابوری است . وی ابتدا نظیری تخلص داشته و«به سال ۞...
مراعات نظیر. [ م ُ ت ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ در بدیع، مراعات النظیر یا مراعات نظیر یا صنعت تناسب آن است که شاعر یا نویسنده در شع...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.