اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نطق زدن

نویسه گردانی: NṬQ ZDN
نطق زدن . [ ن ُ طَ زَ دَ ] (مص مرکب )سخن گفتن . دم زدن . سخنی بر زبان آوردن :
گفته بودم که خود نطق نزنم
خود بر آن عزم چیره کرده یمین ۞ .

انوری .


مجد دین سرور و سلطان قضاة اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از این خانه ٔ بی نظم و نسق .

حافظ.


او را هلاک کردند و چون بحکم فرمان بود لشکر و حشم او نطق نزدند و هیچ حرکت نکردند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 48). رجوع به نُطق و نُطَق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
نطق زدن . [ ن ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) دم زدن . (یادداشت مؤلف ) : ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زندکه همچو صنع خدائی ورای ادراکی .حافظ.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.