نظارت کردن
نویسه گردانی:
NẒART KRDN
نظارت کردن . [ ن َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگریستن . دقت و تأمل کردن در چیزی . پائیدن و مراقبت کردن . رجوع به نظارت شود. || سرکار و مباشر شدن . ناظری کردن .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.