اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نظاره کردن

نویسه گردانی: NẒARH KRDN
نظاره کردن . [ ن َظْ ظا رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه کردن . نگریستن . تماشا کردن :
خاقانی اینت غم که دلت برد و او گریخت
نظاره کن ز دور که حالش کجا رسد.

خاقانی .


نه از دل در جهان نظاره می کرد
بجای جامه دل را پاره می کرد.

نظامی .


بهم برشد در آن نظاره کردن
نمی دانست خود را چاره کردن .

نظامی .


گل از هر منظری نظاره می کرد
قبای سبز را صدپاره می کرد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نظاره کردن . [ ن َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگریستن . نگاه کردن . تماشا کردن . نظر کردن . پائیدن . تماشاچی بودن . نیز رجوع به نظاره شود : جا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.