گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نظاره کنان نویسه گردانی: NẒARH KNAN نظاره کنان . [ ن َظْ ظا رَ / رِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال نگریستن و دیدن . تماشا کنان : می رفت نهفته بر سر بام نظاره کنان ز صبح تا شام .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی نظاره کنان نظاره کنان . [ ن َ رَ / رِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال نگریستن و تماشا کردن : در جفای جهان نظاره کنان مصلحت را به عدل چاره کنان . نظامی... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود