اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نظام

نویسه گردانی: NẒAM
نظام . [ ن َظْ ظا ] (ع ص ) مروارید به رشته درکشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعت فاعلی است . رجوع به نظم شود :
گوهر مدح ترا دست هنر نظام است
حُله ٔ شکر ترا طبع خرد نساج است .

مسعودسعد.


مر لؤلؤ عقل و در دانش را
جاری نظام و نیک وزانم .

مسعودسعد.


زهی سیاست تو عقد شرک را فتاح
زهی ریاست تو در عقد را نظام .

ابوالفرج رونی .


برآرد از صدف سینه لؤلؤ منثور
که تا به سلک درآرم به سوزن نظام .

سوزنی .


عقد نظامان سحر از من پذیرد واسطه
قلب ضرابان شعر ازمن پذیرد کیمیا.

خاقانی .


|| که شعر بسیار سراید. کثیرالنظم للشعر. (از متن اللغة) (از المنجد). نظیم . (متن اللغة) :
مدحتش را هزار نظام است
هر یکی را هزار دیوان باد.

مسعودسعد.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
نظام اولیاء. [ ن ِ م ِ اَ] (اِخ ) (شاه ...). رجوع به نظام الدین اولیاء شود.
نظام شیرازی . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) از سادات دستغیب شیراز واز شعرای قرن یازدهم است عمر کوتاهی داشت و در سنین جوانی به سال 1039 هَ . ق . در شی...
نظام کاشانی . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین کاشانی شود.
نظام کرمانی . [ ن ِ م ِ ک ِ ] (اِخ ) احمدبن حاج عبدالواحد، رجوع به نظام علیشاه شود.
باریکه نظام . [ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 4 هزارگزی باختر هرسم و یکهزار گزی جنوب خاوری شا...
پایه و اصولی که بر مبنای تصورات ذهنی و تفکرات درونی و به دور از ملموسات عینی، قائم شده باشد.
نظام علی شاه . [ ن ِ ع َ ] (اِخ ) احمدبن حاج عبدالواحد کرمانی ، ملقب به نظام علیشاه از عرفا و شعرای قرن سیزدهم و از مریدان رونق علیشاه و از...
نظام بخارائی . [ ن ِ م ِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین محمدبن تاج الدین شود.
نظام بطلمیوس . [ ن ِ م ِ ب َ ل َم ْ ] (ترکیب اضافی ) نظریه ٔ مرکزیت زمین و سکون آن . رجوع به بطلمیوس شود.
نظام اصفهانی . [ ن ِ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین قمری شود.
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۸ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.