اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نظام

نویسه گردانی: NẒAM
نظام . [ ن َظْ ظا ] (اِخ ) ابراهیم بن سیاربن هانی بلخی بصری ، مکنی به ابواسحاق و مشهور به نظام ۞ . از اعاظم دانشمندان عهد بنی عباس و از اجله ٔ علمای معتزله است در علم کلام و طبیعیات والهیات تبحر داشت ، و در عهد خلافت مأمون و معتصم شهرتی فوق العاده یافت ۞ ، فرقه ٔ نظامیه بدو منسوب است . تصنیفات او را تا صد جلد نوشته اند. وی به سال 221 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانة الادب ج 4 ص 206). و نیز رجوع به خاتمه ٔ فهرست ابن الندیم و روضات الجنات ص 42 و الموسوعةالعربیةالمیسرة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
نظام . [ ن ِ ] (ع اِ) رشته ٔ مروارید و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رشته ٔ جواهر. (غیاث اللغات ). رشته ای که لؤلؤ و جز آن...
نظام . [ ن َظْ ظا ] (ع ص ) مروارید به رشته درکشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعت فاعلی است . رجوع به نظم شود : گوهر مدح ترا دست هنر نظام...
نظام . [ ن ُظْ ظا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناظم . (غیاث اللغات ). رجوع به ناظم شود.
نظام . [ ن ِ] (اِخ ) (شیخ ...) از فقهای هندوستان است و به سال 1067 به فرمان عالمگیر پادشاه کتاب فتاوی عالمگیری رابه نام او تألیف کرد. (...
نظام . [ ن ِ ] (اِخ ) نصیرالدین ابوتوبه متخلص به نظام است . (قاموس الاعلام ترکی ج 6). رجوع به نصیرالدین شود.
الف¬ـ مجموعه قوانینی که یک کشور بر پایه آنها اداره می¬شود. ب¬ـ دولت یا حکومت به معنای دولت.
بی نظام . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نظام ) آشفته . درهم . نامنظم . نابسامان : چو راهی بباید سپردن بگام بود راندن تعبیه بی نظام نقیبان ز دیدن...
اصطلاحی نظامی است و منظور از آن، گونه ای آموزش است که برای یکسان سازی رفتار تشریفاتی نظامیان داده می شود. اصل این آموزش برای فراگیری درست رژه رفتن و ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
معادل واژه لاتین "سیستماتیک" ، با نظم و ترتیب و از روی قاعده ؛ ...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.