نظربازی . [ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) به خوبان نگاه کردن . چشم چرانی .تماشای خوبان و زیبارویان . عمل نظرباز
: درمقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود.
حافظ.
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش .
حافظ.
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان خدا می بینم .
حافظ.
ای به دو چشم تو نظربازیم
از نظر خویش نیندازیم .
حافظ حلوائی .
|| فن نگاه کردن خوبان و معشوقان
:کمال دلبری و حسن در نظربازی است
به شیوه ٔ نظر از نادران دوران باش .
حافظ (یادداشت مؤلف ).