اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نظر بستن

نویسه گردانی: NẒR BSTN
نظر بستن . [ ن َ ظَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) چشم بستن . ازتماشا کردن و دیدن پرهیز و امساک کردن :
ز پرهیزگاری که بود اوستاد
نظر بست هرگه که او رخ گشاد.

نظامی .


گویند نظر چرا نبستی
تا مشغله و خطر نباشد.

سعدی .


|| نظر بستن بر چیزی . بدان خیره شدن . در آن نگریستن . بدان چشم دوختن :
دست چون حلقه ٔ فتراک بر او تنگ شود
چشم شوخ تو به صیدی که نظر می بندد.

صائب (آنندراج ).


|| نظر بستن در چیزی . در آن خیره ماندن . محو تماشای آن شدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نذر بستن . [ ن َب َ ت َ ] (مص مرکب ) شرط کردن . پیمان کردن . (از ناظم الاطباء). گرو کردن با کسی . و نیز رجوع به نذر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.