نعره برداشتن . [ ن َ رَ
/ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) غریو کردن . فریاد و فغان کردن
: به شهر اندرون نعره برداشتند
وز آن پس همه شهر بگذاشتند.
فردوسی .
سپه یکسره نعره برداشتند
سنان ها به ابر اندر افراشتند.
فردوسی .
سوی پهلوان روی برگاشتند
وز آن دیدگه نعره برداشتند.
فردوسی .