نعل افکندن . [ ن َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از به شتاب و تعجیل رفتن .(از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تعجیل رفتن . (انجمن آرا). دویدن . || نعل ریختن . ماندن اسب از رفتار. (غیاث اللغات )
: پیش کآن زین به پشت اسب حیات
بفکند نعل صید کن حسنات .
خاقانی .
وقت است که مرکبان انجم
هم نعل بیفکنند و هم سم .
نظامی .
|| ناامید شدن . (از آنندراج ). کنایه از درماندن و درمانده شدن . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کنایه از درماندگی و ملال . (از آنندراج ).