نعل وارونه . [ ن َ ل ِ ن َ
/ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعل باژگونه . نعل باشگونه . نعل وارون . نعل واژون . نعل دگرگون . نعل معکوس . نعل واژونه . کنایه از وسیله ٔ فریب دادن و گمراه ساختن دیگران
: نعل وارونه ست جام می ز ساقی خواستن
ورنه خوناب جگر پیمانه ٔ مارا بس است .
صائب .
-
نعل وارونه زدن ؛ رسم است که دزد در موقعی که بخواهد کسی نفهمد از کدام جا رفته است نعل وارونه به اسب خود می زند تا نشان پاهای اسب بعکس راهی که رفته است ، افتد. جنگی ها هم در مقام خدعه جنگی چنین می کنند. (از فرهنگ نظام ) (از حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). رد گم کردن . آن را که در تعقیب است گمراه ساختن و به جهت مخالف فرستادن . بخلاف واقع تظاهر کردن
: تا نشان سم اسبت گم کنند
ترکمانانعل را وارونه زن .
قاآنی .