نعم
نویسه گردانی:
NʽM
نعم . [ ن َ ع َ / ن َ ] (ع اِ) شتر و گوسپندیا بخصوص شتر و گفته اند ستور چرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر، بر گاو و گوسفند نیز اطلاق شود. (از المنجد). ج ، انعام ، نُعمان . جج ، اناعیم .
واژه های همانند
۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
نام . [ مِن ْ ] (ع ص ) نما المال نموا، زاد و کثر، فهو نام . نماالانسان ، سمن ، فهو نام . (معجم متن اللغة). رجوع به نامی شود.
بی نام . (ص مرکب ) (از: بی + نام ) گمنام . مجهول الاسم . (آنندراج ). بی اسم و رسم .بی نشان . شخص نکره ٔ غیرمعروف . (ناظم الاطباء). مجهول .خامل . ...
هم نام . [ هََ ] (ص مرکب ) آداش . آتاش . (یادداشت مؤلف ). دو تن که به یک نام خوانده شوند : ایا مصطفی سیرت مرتضی دل که همنام و هم سیرت مصط...
نیک نام . (ص مرکب ) مشهور و معروف به خوبی و بزرگواری . آنکه نام وی را به نیکویی می برند. (ناظم الاطباء). شهره به خوبی . نامی . نام آور. خوش...
نام نیک . (اِخ ) از دهات دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود است ، در 15 هزارگزی شمال غربی نردین . در منطقه ٔ کوهستانی و جنگلی سردسیر مالا...
نامآوا در زبانشناسی به واژههایی گفته میشود که از صداهای موجود در طبیعت تقلید شدهاند، مانند چهچهه، (آسمان) غرمبه، شیهه، ترقه، شرشر و امثال آن. نام...
اسامی چین شامل بسیاری از نامهای معاصر و تاریخی است که به زبانهای مختلف برای کشور شرق آسیا معروف به Zhōngguó (中國/中国، "دولت مرکزی") در زبان رس...
کین نام . (اِخ ) ۞ کین ناموس . هنگامی که مجلس مهستان اردوان سوم (اشک هجدهم ) را ازسلطنت خلع کردند، کین نام را به پادشاهی برگزیدند ولی وی...
تهی نام . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] (ص مرکب ) بی نام و آنکه جز نام چیزی از وی در میان نباشد. (ناظم الاطباء) : که شاه جهان چون جهان رام کردستم ...
زشت نام . [ زِ ] (ص مرکب ) بدنام . مشهوربه بدی و زشتی . بدآوازه . معروف به بدی : چنین داد پاسخ که شیری بدام نیازرد جز مردم زشت نام . فردوسی...