اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نعم

نویسه گردانی: NʽM
نعم . [ ن ِ م َ / ن َ م َ / ن َ ع ِ م َ / ن ِ ع ِ م َ ] (ع فعل ) فعل مدح به معنی نیک است . (از غیاث اللغات ). فعل ماضی است به معنی نیک است . و آن را فعل مدح گویند، مقابل ساء و بئس که فعل ذم است . این فعل چون افعال دیگر صرف نمی شود، زیرا در زمان حال به صورت ماضی مستعمل است و در نِعم َ سه لغت دیگر است بدین ترتیب : نَعِم َ و نِعِم َ و نَعم َ، گویند: نعم الرجل زید؛ و نعمت المراءة هند، و نعم المراءة هند. (از منتهی الارب ).از افعال مدح است و مقابل بئس است . (از متن اللغة).نیک است . نیکوست . چه نیکوست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به منتهی الارب و رجوع به بئس در این لغتنامه شود.
- نعم البدل ؛ بهتر بدل . نیک عوض . (از غیاث اللغات ) :
مام من در دیگ پختن بد مثل
دخت اویم گر نیم نعم البدل .

علی اکبر دهخدا.


- نعم البرید :
چون کبوتر نامه آورد از ظفر نعم البرید
عنکبوت آسا خبر داد از خطر نعم الفتی .

خاقانی .


- نعم الصباح :
بلبل کردش سجود گفت که نعم الصباح
خود بخودی باز داد صبحک اﷲ جواب .

خاقانی .


-نعم العوض :
دید ما را دید او نعم العوض
هست اندر دید او کلی غرض .

مولوی .


- نعم الفتی :
شه طغان عقل را نایب منم نعم الوکیل
نوعروس فضل راصاحب منم نعم الفتی .

خاقانی .


- نعم المقیم :
شه نظام الدین میران منعم ارباب فضل
در مقام صاحب عادل عمر نعم المقیم .

سوزنی .


- نعم الوکیل :
شه طغان عقل را نایب منم نعم الوکیل
نوعروس فضل را صاحب منم نعم الفتی .

خاقانی .


ترکیب های دیگر:
- نعم المسیر . نعم المطلوب .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
نام درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (ناظم الاطباء). نام برآوردن . شهرت یافتن . بلندنام شدن . نام درکردن .
نام گستریدن .[ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) شهرت حاصل کردن . (ناظم الاطباء). شایع شدن . رواج یافتن . مشهور گشتن : به خوبی ز تو گستریده ست نام به ...
نام گرداندن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) نام تغییر دادن . (از آنندراج ). نام عوض کردن . رجوع به نام تغییر دادن شود : ترسد که نام و ننگ به زشتی ...
نام گم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فراموش کردن . از یاد بردن . ترک گفتن . وانهادن : نه خاقانیم نام گم کن مراکه شد نام و ننگی که من ...
نام گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر نام دادن . اسم عوض کردن . (ناظم الاطباء).
صَلب نام زنانه. (شُعار ادبی واهی) بر دار کشیدن نام زنانه. رجوع شود به صَلب.
نگاه کنید به فرهنگ واژه های پهلوی و واژه های اوستایی در همین لغت نامه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
برای دریافت نام های آریایی زیبا برای: خانوادگی، فروشگاه، شرکت، رستوران، باشگاه و... با این شماره تماس بگیرید: 09163657861 فانکو آدینات
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۴ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.