اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نعیم

نویسه گردانی: NʽYM
نعیم . [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن مسعودبن عامر الاشجعی ، از صحابه است ، وی در جنگ خندق نهانی نزد پیغامبر آمد و اسلام آورد و میان قبائل قریظه و غطفان و قریش که به جنگ با مسلمانان همرای شده بودند تفرقه و نفاق افکند. سپس در مدینه مقیم شد و در عهد خلافت عثمان در حدود سال 30 هَ . ق . درگذشت و به روایتی در واقعه ٔ جمل کشته شد. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 14) (تاریخ گزیده ص 244). رجوع به طبقات ابن سعد ج 4 ص 19 و اسدالغابة ج 5 ص 33 و الاصابة ص 8781 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
نعیم آباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است ازبخش حومه ٔ شهرستان یزد، در 11هزارگزی جنوب یزد، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 2569 نفر سکنه دارد. آبش ...
نعیم پاک . [ ن َ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اعمال شایسته است که طاعت و عبادت باشد. (برهان قاطع). || نعمت و روزی حلال و طیب ...
اهل نعیم . [ اَ ل ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ساکنان بهشت . (آنندراج ).
نعیم قزوینی .[ ن َ م ِ ق َزْ ] (اِخ ) رجوع به نعیمای شیرازی شود.
ابن ابی نعیم . [ اِ ن ُ اَ ن ُ ع َ ] (اِخ ) فضل بن دکین . او راست کتاب تفسیر بر قرآن کریم . (ابن الندیم ).
ابراهیم بن نعیم . [ اِ م ِ ن ِ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن نهام عدوی . او از صحابه ٔ حضرت رسول صلی اﷲعلیه وآله است و در وقعه ٔ حره شهیدشده . ابوبکربن...
نائم . [ ءِ ] (ع ص ) خفته . خوابیده . (آنندراج ). خسپنده . (شمس اللغات ) (ناظم الاطباء). مضطجع. (المنجد). مقابل یَقَظ به معنی بیدار. (از غیاث ال...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.