اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نفت

نویسه گردانی: NFT
نفت . [ ن َ ] (اِ) در اوستا: نپته ۞ (تر. نمناک )،هندی باستان : نبه ۞ ، نبهته ۞ (شکافتن ، ترکیدن )، هوبشمان گوید: اسم مفعول از ریشه ٔ نبه ۞ در اوستا نبد ۞ آمده ، که نظایر متعدد دارد. اسم مفعول مختوم به ته ۞ ، نپته ۞ است . (قیاس شود با بسته ۞ = سانسکریت بدهه ۞ و غیره ) . دلیلی نیست که آن را از ریشه ٔ نپه ۞ بدانیم . آیا این کلمه هند و ژرمنی (هند و اروپائی ) است ؟ ارمنی : نوت ۞ (قیر. نفت )، یونانی : نپثه ۞ ، در اوراق مانوی (پهلوی ): نفت ۞ (قیر. نفت )، لاتینی : نفته ۞ . از سوی دیگر مؤلف «معجمات عربیه - سامی » نویسد «نفط، اصل آن اکدی است بصورت فعلی نباطو (به فتح اول و دوم و ضم چهارم ) به معنی درخشید، روشن کرد، تابید، طلوع کرد، آغاز کرد؛ و از آن نبطو (به کسراول و ضم سوم ) آمده به معنی نور؛ و نمبطو (به فتح اول و سوم و ضم چهارم ) به معنی روشنائی ، درخشندگی ؛ و نباطش (به فتح اول و کسر چهارم ) به معنی با درخشندگی ، آشکارا؛ و از آن است کلمه ٔ نبطو (به فتح اول و ضم سوم ) به معنی نفط، و شکی نیست که سبب اطلاق این اسم بر آن ، آن است که یکی از خواص «نفط» نبوط آن است یعنی خروج از جوف زمین و چون آن را بسوزانند درخشندگی گیرد، پس آن را به معنی نابط، خارج ، لامع، مشرق گرفتند.بنابراین ، سریانی ، لغت اصلی این کلمه نیست بلکه اکدی اصل آن است و از این به تمام زبانهای دیگر رفته است و غرابتی هم ندارد، زیرا عراق (یا بلاد اکد، بابل ، آشور) از قدیمترین ازمنه منبع نفط بود چنانکه اکنون هم هست ، و نفط فقط در عصر ما کشف نشده بلکه وجود آن همواره در عراق شناخته بوده است ، زیرا به صورت دریاچه هائی بر سطح زمین نبعان دارد و در شب می درخشد و نورآن از دور پیداست ؛ و فعل «نَفَطَ» در عربی به معنی پراکنده شد و خارج شد، آمده و مبدل آن در «نَبَطَ» است به معنی بیرون آمد آب و خارج شد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ دکتر معین ص 2155). مایع قابل احتراق معدنی . (ناظم الاطباء). رجوع به شرکت ملی نفت شود :
بیاگند چرمش به زهر و به نفت
سوی اژدها روی بنهاد تفت .

فردوسی .


به اسب و به نفت آتش اندرزدند
همه هندیان دست بر سر زدند.

فردوسی .


نفت افروخته شود ز نهیب
مغز بدخواه او میان عظام .

فرخی .


از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت .

مولوی .


- آتش اندر نفت زدن ؛ شادی به کمال و انبساطی به غایت نمودن . (یادداشت مؤلف ) : گل سرخ گفت که آتش اندر نفت زنید که دولت دولت ماست . (مقامات حمیدی از یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نفت فروش . [ ن َ ف ُ ](نف مرکب ) آنکه نفت به مردم فروشد. فروشنده ٔ نفت .
نفت سفید. [ ن َ س ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش هفتگل شهرستان اهواز است ، از شمال محدود است به دهستان مکاوند، از مشرق به دهستان حومه ، از ...
نفت سفید. [ ن َ س ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان نفت سفید بخش هفتگل شهرستان اهواز است . در مغرب هفتگل در ناحیه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و...
نفت آلود. [ ن َ ] (ن مف مرکب ) به نفت آلوده . نفتی .
چاه نفت . [ هَِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاهی که از آن نفت بیرون آید. چاهی که از آن نفت استخراج شود. چشمه ٔ نفت . معدن نفت . چاه ن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نفت سیاه . [ ن َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفت تصفیه نشده . باقی مانده ٔ نفت طبیعی پس از استخراج بعضی از مشتقات از آن مانند نفت سفید، بن...
نفت سیه . [ ن َ ت ِ ی َه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفت سیاه . رجوع به نفت سیاه و نفط سیاه شود : گرچه در نفت سیه چهره توان دید ولیک آن ...
نفت گیری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) نفت گرفتن .نفت در مخزن ریختن . مخزن کشتی را پر از نفت کردن .- نفت گیری کردن چراغ را ؛ نفت در مخزن چراغ ر...
نفت لیچه . [ ن َ چ ِ ] (اِخ ) یکی از پاسگاههای مرزبانی ایران است در مرز ایران و شوروی در دشت گرگان . چشمه ٔ مشهور چاله نفت در این محل است ....
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.