نفس امارة. [ ن َ س ِ اَم ْ ما رَ
/ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفسی که میل کند به طبیعت بدنی و امر دهد به لذت و شهوات حسی و قلب را به جهت سفلی بکشاند، و آن مأوای بدی ها و منبع اخلاق ذمیه است . (از تعریفات ). خواهش طبیعت انسان که به سوی لذات دنیوی باشد، اماره به معنی بسیار امرکننده و سخت حکم کننده است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). روح انسانی را به اعتبار غلبه ٔ حیوانیت نفس اماره گویند از جهت آنکه صاحب آن را همواره امر به کارهای بد می کند.(فرهنگ مصطلحات عرفا از شرح فصوص ص
10)
: کند مرد را نفس اماره خوار
اگر هوشمندی عزیزش مدار.
سعدی .
تو دانی که مسکین و بیچاره ایم
فرومانده ٔ نفس اماره ایم .
سعدی .