گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نفس شکستن نویسه گردانی: NFS ŠKSTN نفس شکستن . [ ن َ ف َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) نفس فروبردن و برنیاوردن . نفس گسستن . || دم برنیاوردن . لب به سخن نگشودن . از اظهار مطلبی خودداری کردن : دگر سرود صمد جوشد از دلم در دیرنفس همی شکنم در گلوی سینه ٔ تنگ .عرفی (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی نفس شکستن نفس شکستن . [ ن َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) با نفس اماره جنگیدن . بر هوای نفس غلبه کردن : سعدی هنر نه پنجه ٔ مردم شکستن است مردی درست باش... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود