اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نقاب بستن

نویسه گردانی: NQAB BSTN
نقاب بستن . [ ن ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نقاب بر رخ زدن :
نقاب چینی و رومی به نیسان
همی بندد صبا بر روی هامون .

ناصرخسرو.


زین هزاران شمع کآن آید پدید
تا ببندد روی چرخ از شب نقاب .

ناصرخسرو.


تا بپوشد زمین ز سبزه لباس
تا ببندد هوا ز ابر نقاب .

مسعودسعد.


شب عربی وار بود بسته نقابی بنفش
از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب .

خاقانی .


وز حنای دست بخت اوست صبح
زآن نقاب از ارغوان بست آسمان .

خاقانی .


زلف شب چون نقاب مشکین بست
شه ز نقابی نقیبان رست .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.