اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نقاب گشادن

نویسه گردانی: NQAB GŠADN
نقاب گشادن . [ ن ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) نقاب برافکندن . نقاب از رخ دور کردن . ظاهر ساختن . نمایان کردن . رخ نمودار کردن :
اگرت بایداین بچه بزایم من
وین نقاب از تن و رویش بگشایم من .

منوچهری .


قول چون روی بود زیر نقاب ای بخرد
به عمل باید ازین روی گشادنت نقاب .

ناصرخسرو.


چون نقاب خاک از چهره بگشاد... معلوم گردد که چیست . (کلیله و دمنه ).
یعنی که نقاب شهربانو
فاروق عجم ستان گشاید.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.