نقش بازمالیدن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) با آوردن خال های مساعد و ورق برنده در قمار از حریف بردن .کنایه از گوشمال دادن . تنبیه و تأدیب کردن . بر حریف یا خصم غالب آمدن و او را درهم کوفتن
: نقش این بازبمالید سنانت در حال
سر آن بازببرید حسامت ناگاه .
اثیر اخسیکتی .
کنون نقشم کسی می بازمالد
که با او از دو شش چاری نیاید.
انوری .
دست رد بر پیشانی او نهاد ونقش کعبتین او بازمالید. (سندبادنامه ص
16).