نقض
نویسه گردانی:
NQḌ
نقض . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) بنای شکسته ٔ بازگردیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار شکسته و خراب شده ٔ از بنا و عمارت . (ناظم الاطباء). آنچه منتقض شده باشد از بنا. (از اقرب الموارد). ج ، اَنقاض ، نُقوض .
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نغض . [ ن ُغ ْ غ َ ] (ع ص ) محال نغض ؛ چرخهای چاه که بزرگ باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چرخ های بزرگ چاه آبکشی . (ناظم الاطباء). چرخهای ...
نقذ. [ ن َ ] (ع اِمص ) آرامش . سلامت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سلامة. (اقرب الموارد). منه قولهم : نقذاً لک ؛ للعاثر. (منتهی الارب ) (اقرب الم...
نقذ. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) رهانیده ۞ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خلاص داده و نجات بخشیده . (از اقرب الموارد). || (اِ) گویند: ما له شقذ و لانقذ...
نقز. [ ن َ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || برجستن آهو از دویدن . (منتهی الارب ). برجستن آهو در ...
نقز. [ ن َق َ ] (ع اِ) ستوران ریزه و لاغر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ردی و رذال مال . (از اقرب الموارد) (از المنجد). نِقز. ...
نقز. [ ن َ ق ِ ] (ع اِ) آب روشن و خوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب صاف و خوشگوار. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || لقب...
نقز. [ن ُ ] (ع اِ) چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). چاه یا آب . (از متن اللغة).
نقز. [ ن ِ ] (ع اِ) ستوران ریزه و لاغر. (منتهی الارب ). رذال مال . (اقرب الموارد) (المنجد). نَقَز. رجوع به نَقَز شود.
نقز. [ ن َ ق َ ] (ع اِ) آب صاف و خوشگوار. (از المنجد). رجوع به نَقِز شود.
نغز.[ ن َ ] (ص ) خوب . نیک . نیکو. (برهان قاطع). چیزی نیکو و زیبا و بدیع و عجب از نیکوئی . هر چیز عجیب از نیکوئی . (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی...