نقطة
نویسه گردانی:
NQṬ
نقطة. [ ن ُ طَ ] (ع اِ) خجک سیاهی بر سپیدی یا عکس آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خجک که بر حرف معجمه گذارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). علامتی است شبیه کره ٔ کوچکی که بر زبر یا زیر حروف معجم گذارند تا بدان بعض حروف را از بعض دیگر تمیز دهند، مانند تا و با و جیم و خا، و گاه آن را بین جملات نهند تا محل فصل و وقف کلام مشخص شود. (از اقرب الموارد). ج ، نِقاط، نُقَط. نقطه . رجوع به نقطه شود. || مال گزیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سرخط. (از متن اللغة). || مرکز. (المنجد). نقطةالدائرة؛ مرکز دایره . (از اقرب الموارد). نقطه ٔ پرگار؛مرکز پرگار. (از مهذب الاسماء). رجوع به نقطه شود.
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ابن نقطه . [ اِ ن ُ ن ُ طَ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن عبدالغنی بن ابی بکر شجاع . محدث حنبلی . لقب او معین الدین است . پدر او عبدالغنی حافظ رحّال ح...
ابن نقطه . [ اِ ن ُ ن ُ طَ ] (اِخ ) کنیت ابوزید مترجم است . رجوع به ابوزیدبن نقطه شود.
حروف نقطه . [ ح ُ ف ِ ن ُ طَ / طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نت موسیقی ۞ .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.