اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نگون آمدن

نویسه گردانی: NGWN ʼAMDN
نگون آمدن . [ ن ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) نگون شدن . رجوع به نگون و نگون شدن شود :
همه سنگ مرجان شد و خاک خون
بسی سروران را سر آمد نگون .

فردوسی .


- نگون اندرآمدن ؛ به خاک افتادن . با سر به زمین افتادن . به سر فرودافتادن :
نگون اندرآمد شماسای گُرد
بیفتاد بر جای و در دم بمرد.

فردوسی .


روان گشته از روی او جوی خون
زمان تا زمان اندرآمد نگون .

فردوسی .


به تیر و به نیزه بشد خسته شاه
نگون اندرآمد زپشت سیاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.