اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نگهبان کردن

نویسه گردانی: NGHBAN KRDN
نگهبان کردن . [ ن ِ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مأمور کردن . به پاسداری و مراقبت گماشتن . رجوع به نگهبان شود :
کردم روان و تن را بر جان او نگهبان
همواره گردش اندر گردان بوند گاوان .

دقیقی .


نگهبان بر او کرد پس چند مرد
گو پهلوان زاده باداغ و درد.

دقیقی .


نگهبان تن جان پاک است لیکن
دلت را خِرَد کرد بر جان نگهبان .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.